تبلیغات عضو جدانشدنی کسبوکار
تبلیغات یعنی که من می خواهم با مخاطبم ارتباط برقرار کنم و به او خواسته ی مورد نظرم را برسانم.این خواسته ممکن است معرفی محصول باشد یا یک اطلاع رسانی دیگر. تعریف تبلیغات در ویکی پدیا
هر کسبوکاری که داشته باشید و یا کارمند هر سازمانی باشید، بدون شک کلمه تبلیغات را شنیدهاید. شما اگر بهترین خودتان هم باشید؛ اما درباره ی محصول یا خدماتتان صحبتی نکنید و در مورد آن اطلاعرسانی نکنید، مشتریانی به دست نخواهید آورد و یا تعداد آنها بسیار اندک خواهد بود. تبلیغات اصولی میتواند خیلی سریع شمارا از گمنامی نجات دهد.
شکست و پیروزی؛ دو لبه نزدیک و چسبیده در تبلیغات
البته که تبلیغات برای هر کسبوکاری الزامی است؛ اما همیشه باید به این نکته توجه کنیم که اگر تبلیغات ما اصولی و برنامهریزینشده باشد، چیزی جز ضرر و شکست نصیب ما نخواهد شد و این موضوع باعث میشود بهطورکلی از تبلیغات فراری شویم.
در این موضوع آن روی سکه هم وجود دارد. اگر همه چیز اصولی پیش برود و تبلیغات بهدرستی اجرا شود، چندین برابر هزینهای که برای تبلیغات کردهایم در همان روزهای اول به حسابمان باز خواهد گشت.
در ادامه هشت گام اساسی برای یک تبلیغات اصولی مطرح میشود و چون کلمات آن در زبان انگلیسی همگی با M شروع میشوند، به الگوی 8M (8ام) در تبلیغات معروف شده است.
الگوی 8m تبلیغات
اولین M، هدف و ماموریت یا Mission
هر تبلیغ صحیح باید یک هدف مشخص داشته باشد. شاید اگر کمی کتابهای حوزه تبلیغات را بخوانیم، باور آنها این باشد که ما در تبلیغات سه هدف را دنبال میکنیم. یا مردم را آگاه میکنیم، یا قانعشان میسازیم و یا یادآوری میکنیم.
خودتان را با جامع کردن هدف سردرگم نکنید. تبلیغات شما باید یک هدف را دنبال کند. آن هم راضی و قانعکردن مخاطبین است. این موضوع نقطه ی اوج بحث ارتباطات است و اگر بهخوبی تعریف شود تبلیغات شما را تا حد زیادی موفق میسازد. پس باید هدف خودتان را مشخص کنید و حول محور قانعکردن مخاطبین برای رسیدن به آن هدف فعالیت کنید.
مثال: شما صاحب یک کارخانه ی تولیدکننده لبنیات هستید و شایع شده است که در تولید از شیرهای فاسد استفاده میکنید. بر این آمدهاید که این شایعه را خاتمه دهید و درباره ی سالمبودن مواد اولیه خود صحبت و تبلیغات کنید.
تمام شد. هدف مشخص شد. تبلیغات شما باید حول این محور بچرخد که شمارا از شر این شایعه راحت سازد. فکر کنید بازه ی زمانی انتخابی شما شش ماه باشد. اگر در پایان شش ماه موفق شدید این شایعه را پایان ببخشید تبلیغات شما موفقیتآمیز بوده و اگر نتوانسته باشید، شما شکستخوردهاید.
تبلیغات همیشه در راستای فروش نیست. وظیفه ی اصلی تبلیغات قانعکردن مخاطب به موضوع دلخواه شماست.
دومین M، خود کالا یا Merchendise
دومین گامالگوی 8m تبلیغاتبه شناخت محصول برمی گردد. گاهی شما خودتان مسئول تبلیغات هستید و سازمانتان آنقدر بزرگ نیست که هر بخش آن جدا باشد و گاهی هم این وظیفه را به یک شخص متخصص واگذار میکنید. بههرحال هرکسی که قرار بر اجرای تبلیغات است، باید با ویژگیها و خصوصیات کالایی که قرار است تبلیغ شود، بهخوبی آشنا باشد تا بتواند گامهای تبلیغاتی را اجرا کند و در مورد شاخصههای آن صحبت کند.
مثال: فکر کنید میخواهید یک لپتاپ جدید را تبلیغ کنید. تا زمانی که با خصوصیات و ویژگیهای آن آشنا نشوید، چطور میتوانید آن را تبلیغ کنید؟ اصلا میخواهید در مورد چه چیزی از این لپتاپ صحبت کنید؟ شاید حتی در اینجا لازم باشد شما یک هفته تمام با آن لپتاپ کار کنید تا یک ویژگی مدنظرتان برای تبلیغات را پیدا کنید. < < با این لپتاپ، وزنی بهاندازه یک گوشی حمل کنید> > – < < با این لپتاپ، 12 ساعت به طور دائم کار کنید و نگران شارژ آن نباشید> >
M سوم از الگوی 8M تبلیغات ;Market یا بازار محصول
مگر میشود بدون شناخت بازار یک محصول، برای آن کمپین تبلیغاتی اجرا کرد؟ زمانی که یک محصول میخواهد در معرض تبلیغات قرار بگیرد اگر در بازار و مکان نامناسب تبلیغ شود چه بازخوردی خواهد گرفت؟
بدون شک شناخت بازار هدف یکی از نکاتی میباشد که در زمان تبلیغات باید موردتوجه قرار بگیرد تا نرخ بازگشت سرمایه در آن تبلیغ میزان قابلتوجهی باشد و باعث ضرر و زیان نشود.
مثال: فکر کنید شما انتشارات کتاب دارید و جدیداً چندین کتاب معروف دنیا را ترجمه و چاپ کردید. تصمیم گرفتهاید تبلیغات رادیویی اجرا کنید و محصولات جدید خودتان را معرفی کنید. شبکهای که انتخاب میکنید برای تبلیغات، شبکه ی ورزش است. چون فکر میکنید مخاطبین زیادی به این شبکه گوش میدهند. اما یک سوال: آیا محصول شما یک محصول ورزشی است؟ قاعدتا خیر.
شاید خریدهایی از این تبلیغ صورت بگیرد؛ اما آیا بهتر نبود این تبلیغات را در شبکه رادیو فرهنگ انجام دهید؟ شاید مخاطب کمتری تبلیغات شمارا میشنیدند، اما مخاطب هدف شما بودند و بازار شما در آن شبکه رادیویی بود.
اما چهارمین M; انگیزه یا Motive
انگیزه یا محرک مشتریان برای خرید بسیار مهم است. فکر کنید شما فروشنده طلا هستید. اگر از شما بپرسند انگیزه خرید طلا توسط مشتریانتان چیست، شاید خیلی سریع پاسخ دهید زیبایی. اما این انگیزه لزوماً برای همه ی افراد نیست.
بعضی از افراد طلا را به دید سرمایهگذاری میخرند، بعضی به دید تبدیل پول، بعضی هم به دید خریدوفروش و سود کردن. ما باید با تمامی انگیزههای مخاطبینمان آشنا شویم و تبلیغاتمان را بر آن اساس بسازیم. البته شناخت این انگیزهها کمک دیگری هم به ما میکند و آن هم این است که در ادامه برای محصولاتمان بیشتر روی چه آیتمهایی تمرکز کنیم و وقت صرف کنیم.
M پنجم ; پول یا همان Money
مسئله بودجه، در همه ی مسائل امری مهم و حیاتی است و تبلیغات هم از این قضیه مستثنی نمیباشد. ما باید بدانیم که چقدر بودجه تبلیغاتی داریم تا پیشبینی موفقیت یا عدم موفقیت تبلیغاتمان را تا حدی کرده باشیم.
در تبلیغات اینطور نیست که بتوان گفت با بودجه کم، موفقیت کم و با بودجه ی زیاد موفقیت زیاد به دست میآوریم. تبلیغات ما یا موفقیتآمیز خواهد بود و یا با شکست مواجه میشود.
اکثر متخصصین حوزه تبلیغات بودجه کم را اصلا مناسب تبلیغات نمیبینند و آن را منع میکنند. اما به عقیده من محل کسبوکار شما میتواند این مسئله را تا حدی نقض کند. برای مثال اگر شما در یک پیج اینستاگرامی در حال بیزینس هستید، با صرف مبلغ کمتر از 10 میلیون تومان و حتی بعضاً با یک میلیون تومان هم میتوانید نتیجههای قابلتوجهی بگیرید. اما اگر شما صاحب یک کارخانه ی بزرگ هستید، لزوماً این هزینه شما را به هدفی که دارید نخواهد رساند.
برای کاهش هزینهها و بودجه روشی که این روزها شرکتهای تبلیغاتی استفاده میکنند، تبلیغات فاز به فاز است. در این روش، بودجه ی تبلیغاتی برای فاز اول به طور کامل در نظر گرفته میشود و در فازهای بعدی تبلیغات را با سودی که از تبلیغات قبلی کسب کردهاند پیش میبرند. پس اگر شما هم صاحب بیزینس هستید میتوانید این روش را به کار بگیرید.
بودجه تبلیغاتی به چه عواملی بستگی دارد؟
- توانایی مالی سازمان
- تحلیل رقبا و هزینههایی که انجام میدهند
- میزان فروش و سود ما
- هدف تبلیغ ( اولین M )
- بستر و رسانهای که میخواهیم استفاده کنیم
میانگین این موارد بودجه ما را مشخص میکند و مسیر جلوی پایمان را نور میبخشد. البته این موضوعی که مطرح شد عدد دقیق را برای ما مشخص نمیکند؛ اما تا حد بسیار زیادی ما را با واقعیت آشنا میسازد.
ششمین M; مدیا یا همان رسانه انتخابی در الگوی 8M تبلیغات
این مورد یکی از عوامل اصلی مشخصشدن میزان بودجه نیز بود و در بعد گامهای تبلیغاتی هم باید مورد بررسی قرار بگیرد. زمانی که شما گامهای قبلی تبلیغات خودتان را مشخص کردید، حال باید به جمعبندی نهایی برسید تا این تبلیغ از کدام بستر یا بسترها به معرض نمایش گذاشته شود.
منظور از رسانه، رسانههای متعارفی است که همینالان به ذهن شما بهصورت ناخودآگاه رسیده است. تلویزیون، رادیو، رسانههای چاپی، محیطی و اینترنتی. هر یک از این رسانهها ویژگی بارز خود را دارند که خیلی خلاصه برایتان هرکدام را شرح میدهم
تلویزیون: این رسانه بیشتر جنبه سرگرمی دارد و تبلیغات ما نباید تخصصی شود و در عین انتقال پیام خلاصه و مفید باشد.
رادیو: رسانهای که مخاطب خاص خودش را دارد و باتوجهبه مشخصبودن برنامه ی هر فرکانس خاص، میتوان سراغ شبکهای رفت که مناسب کسبوکار ما باشد. در رادیو تصویر حذف شده است و همین دلیلی است برای آن که پیام به سادهترین شکل منتقل شود. چون تصویر تا حدودی پیچیدگی قضیه را حل میکند و ما در اینجا از این نعمت برخوردار نیستیم.
رسانههای چاپی: مناسبترین رسانه برای مخاطبین گلچین شده است. شما میتوانید مجلهای کاملا مرتبط با کسبوکارتان پیدا کنید و تا حد زیادی مطمعن باشید که هرکس آن مجله را خریداری نمود، به محصول یا خدمات شما هم علاقه نشان خواهد داد.
تبلیغات محیطی: باتوجهبه منطقه انتخابی میتوان این نوع تبلیغ را هم گزینشی دانست. برای مثال: مناطق بالای شهر، مناطق پرترافیک، تابلوهای جاده و… هریک میتواند باتوجهبه مخاطبین ما مناسب باشد. اما این نوع تبلیغات را باید کمی گران دانست.
تبلیغات اینترنتی: این نوع تبلیغ میتواند در هر بستری از شبکههای آنلاین باشد و کنترل هزینه ی آن تا حد زیادی در دست خودمان است و گاهی با بودجههای کم و متوسط هم میتوان موفقیت تبلیغاتی به دست آورد.
M هفتم ;Message یا پیام
در این قسمت باید بدانیم که چه پیامی را میخواهیم به مخاطب خودمان منتقل کنیم. این موضوع شاکله ی تبلیغات ما میباشد و باید جاذبهای را که با آن میخواهیم مخاطب را جذب کنیم موردتوجه قرار دهیم.
جاذبهها به دودسته تقسیم میشوند. 1- منطقی 2- احساسی
در نوع منطقی ما ویژگیها و خصوصیات محصولمان را مشخص میکنیم. البته بدون شک در کنار جاذبه ی منطقی، جاذبه ی احساسی هم درگیر میشود و نمیتوان منکر آن شد؛ اما پیام ما جنبه ی منطقی دارد.
در جاذبه احساسی ما میتوانیم احساسات مختلفی را مورد بررسی قرار دهیم. حسهایی بهمانند ترس، خوشحالی، خنده، گریه و … بهواسطه ی پیام تبلیغاتی ما میتواند منتقل شود.
برای مثال: اگر گوشی خودتان را بیمه نکنید، همیشه ترس نگهداری از آن را دارید.
در موردبحث پیام الگویی نیز وجود دارد که به آن الگوی آیدا (AIDA) میگویند. اگر با این الگو آشنا نیستید حتما مقاله ی زیر را مطالعه نمایید.
و اما آخرین M از الگوی 8M تبلیغات; اندازهگیری یا Measurement
اکثر افرادی که کمپین تبلیغاتی اجرا میکنند، اهمیت چندانی به این مرحله نمیدهند و صرفا به موفقیت یا عدم موفقیت بسنده میکنند و آن را بهعنوان نتیجهگیری قلمداد میکنند. اما این مرحله بسیار قابلتوجه است و باید بر اساس بودجه و هزینههایی که صورتگرفته، نتیجه و هدفی که در ابتدا معرفی کردیم مورد بررسی قرار دهیم. اگر تبلیغات موفقی بود در پی بهتر کردن آن و اگر تبلیغات شکستخوردهای بود، بهعنوان تجربه به آن نگاه کنیم.
نتیجهگیری:
الگوی 8m تبلیغاترا شناختیم و دانستیم تبلیغات لازمه ی موفقیت هر کسبوکاری است و حتی خیلی از متخصصین کسبوکار بر این باوراند که در ابتدای هر کسبوکاری تمامی سود باید هزینه تبلیغات شود. اما نکته اینجاست که اگر قرار است تبلیغاتی اصولی صورت نگیرد و صرفا جهت اینکه بگویید تبلیغات کردهاید، میخواهید این گام را بردارید، بهتر است از این کار منصرف شوید. زیرا در این حالت فقط پول خودتان را دور ریختهاید. پستبلیغات صحیحرا بیاموزید و سپس آن را اجرایی کنید.
2 نظر در “الگوی 8M تبلیغات به ساده ترین زبان”
ممنون بابت مطالب جامع و کامل تون خیلی مفید بود
سلام و درود
سپاس از محبت شما